مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
وقتی بساط عـشـق بازی چـیـده می شد سـجـادۀ سـبـزی کـنـارش دیـده می شد یک پـیـرِ عـاشق با دعـای مستجـابـش در امـتـحـانِ عـاشـقی سنجـیـده می شد صبرش اگرچه شهرۀ هفت آسمان بود گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد گویا دوباره کـوثـری در بین راه است کـم کم سحـر شـام دل غـمدیـده می شد از نور زهـراییِ این فـرزند خـورشـید طومارغربت در جهان برچیده می شد دانـید این اسطـورۀ دلـدادگـی کـیـست؟ در آسـمـان ها این چنین نامـیده می شد او کیست؟ آقازادۀ شمس الشموس است آرامش جـان و دلِ سلطان طوس است او مثل نوری جلـوه کرد و بهترین شد همچـون رسـول الله پـیـغـمبر ترین شد از آسـمان ها آمد و جـاری تر از اشـک مانند زهــرا مــادرش کـوثـرترین شد سـر تـا به پـایش بود تـوحـیـد مـجـسّـم بر بـادۀ رب الـکــرم سـاغــرترین شد او چـند سالی گر چه مهـمان بود ما را امـا تـجـلّی کــرد و نـام آور تـرین شد بر تـار گـیـسویش گـره خـورده دل ما این شاه زاده، تک پسر، دلبرترین شد شـد زنـــده یـاد یــوسـف لـیـلا دوبـاره ابن الـرضا بود و عـلی اکـبـرترین شد در چند جایی که عـیان شد غـیـرت او با نـام زهـرا مـادرش حـیـدرتـرین شد فـرمــود بابـایـش از او بـهـتـر نـبـاشـد مــولــودی از او بـا بـرکـت تـر نـباشد او آمـد و ابن الـرضـایـی کــرد مــا را از بـرکت نـامش خـدایـی کـرد مـا را مـشـتی ز خـاکـیم و قـدم بر ما نهـاد و تا عرش برد و کـبـریـایـی کـرد ما را دسـت کــــریــمِ ایـن امــامِ ذرّه پــرور یک عـمـر مشـغـول گدایی کرد ما را صـوت دل آرای مـنـاجـاتـش سحـرهـا سر مست جانـان و هـوایی کرد ما را بوسـیدن خال رطب دارش در این ماه مـهــمـان بـزم با صـفـایـی کـرد ما را یک قـطـرۀ اشک از کـنـار سـفــرۀ او هر نیمه شب مردی بکـایی کرد ما را از گـوشۀ صحـن و سرای کـاظمیـنش مست حـسیـن و کـربـلایـی کرد ما را نـیـمـه نـگـاه اوست تـسـکـیـن الـفـؤادم دلـــداده ی اوصـــاف والای جــــوادم |